13 دی 1402
طوری زیر پتو مچاله شده بودم که از کمترین نفوذ سرما در امان باشم. با صدای تلفن کمی هوشیار شدم. مادرم بهت زده با شخص پشت تلفن صحبت می کرد.سعی داشت او را قانع کند که اشتباه می کند. باشنیدن اسمم کمی از حوزه استحفاظی خود بیرون آمده بودم.که مادر تیر آخر را… بیشتر »
نظر دهید »