نوجوانم شاد،امّا سرکش و عاصی نبود *** این لباسِ تنگ و چسبان مال رقّاصی نبود
داغ من را مادر عباس می فهمد فقط *** دست و پا بسته قرار و رسم غوّاصی نبود
تاریخ هیچگاه دستان بسته ی ۱۷۵ غواص شهید را فراموش نمیکند.یعنی نباید بگذاریم فراموش شود.
۳دی ماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۴ با نام محمد صلوات الله علیه وآله آغاز شد.
یکی از ویژگیهای این عملیات شناسایی سخت آن بود.
غواصان به دلیل جذر و مد اروندرود و تغییر جهت حرکت آب،باید زمانبندی دقیق داشته باشند.
قالب نیروهای قایقی زیر آتش دشمن قرار گرفتند و بسیاری امکان حرکت نداشتند.
تنها نیروهای غواص به اروند زدند.در حالی که عملیات توسط رادارهای آمریکایی لو رفته بود.
به خاطرات مشکلاتی که در شب عملیات پیش آمد و تلفات بالا فرماندهان برای حفظ نیروها،عملیات را متوقف کردند.اما اعزام قایق برای برگشت غواصان امکانپذیر نبود.به همین دلیل بسیاری اسیر یا مفقود شدند.
نقل از یک افسر عراقی:(در مسیری که این اسرا را برای انتقال می بردند.یک افسر ارشد عراقی آنها را می بیند و می گوید لازم نیست آنها را انتقال دهید.در همان جا گودالی را حفر می کند و غواصان را با زانو کنار گودال می نشاند.به کمر هر یک از اسرا لگد می زد و آنها با صورت در گودال می افتادند.صحنه خیلی دردناکی بود.زیرا دست این بچه ها بسته بود.
در همین حالت با لودر روی اسرا خاک ریختیم و آنها را زنده به گور کردیم.اما یک صحنه ای که توجه مرا به خود جلب کرد روحیه و آرامش عجیب رزمندگان بود. برخی از آنها در این زمان و با آرامش کامل ذکر می گفتند و قرآن می خواندند.)