03 آبان 1402
گرم صحبت بودند.هر کدام دیگری را سرزنش میکرد. *تو چقدر سادهای،راز دلت را بردی پیش دشمنت گفتی!! ^خودت که از من بدتری. *منم مثل تو،چه میدونستم نسترن چه آب زیر کاهیه. ^به قول مامانم؛اگه دهنم پر از خون هم باشه دیگه جلوی هیچکس تفش نمیکنم چه برسه حرف… بیشتر »
نظر دهید »