19 آذر 1403
روز آخر حضورمان در اردوگاه بود. به هر کس میرسیدیم التماس دعا میگفتیم و درخواست دعای عاقبت بخیری داشتیم. یکی از راویان، برای خوردن چای به سمت چایخانه آمد. پیرمرد باصفایی بود. نزدیکش شدیم و با خواهش گفتیم: حاج آقا برایمان دعا میکنید؟ نگاهی به اطراف… بیشتر »
نظر دهید »