مهمان مامان روایت زندگی شهید مسعود آخوندی دانشجوی نخبه اصفهانی است.
روایتهایی از زبان خانواده،دوستان و خود شهید بزرگوار،که به قلم خانم نسیبه استکی نگارش شده است.
روایتهایی از مادری که وابسته تک پسر و دردانهاش بود.ولی این وابستگی مانع رفتن فرزند به میدان جنگ و جبهه نشد.
قسمتی از آخرین نامه شهید به مادرشان؛
مادر!حلالم کنید و رهرو راه من باشید. میدانم بیشتر فشارها را از این به بعد باید تحمل کنید.که شاید بعضیها بگویند شما تحملش را ندارید.
مادر!اشکان پرمهرت را برای همه کس مریز،بگذار آنها که راه ما را نمیشناسند و درک نمیکنند چشمانت را خونین از اشک نبینند.
مادرم!مگذار آنها که معنای عشق و محبت و صفای دل را نفهمیدهاند،به حال رفتن من و دردهای دل تو ندای نُچ نُچ سردهند و هرچه که درد داری و هرچه که خون دل داری،برای همه کس مگو و مریز.
مادر!تو خوب میدانی رفتنم عاشقانه بود. شاید مشکلات این راه را خوب میدانستم؛اما هرگز از حرکت باز نایستادم.
شهادت
1365/10/20
کتاب منوچهر مُدِق به روایت همسر
یکی از معدود کتاب هایی که دو ساعت تمامش کردم و نتوانستم در خواندن آن فاصله بیندازم.
روایتی از مردی متولد دهه 30 از خانواده متوسط با تحصیلات پایین و دختری از خانواده مرفه.
اگرچه اختلاف طبقاتی داشتند. ولی خللی به زندگی آنها وارد نشد.
همه این ها به خاطر درک شرایط یکدیگر و کوتاه آمدن از خواستههایشان در برابر دیگری بود.
چیزی که در جامعه و زندگی کنونی کمتر به چشم می خورد. 🙁
با بعضی از صفحات کتاب خندیدم. 😃
با بعضی صفحات ، بغض گلویم را گرفت و اشکم بی صدا جاری شد. 😢
بعضی از صفحات را به اصرار خواهرم بلند خواندم تا او هم بشنود.
روایتی از عاشقانههایی که حقیقتا توقع آنها را در دهه شصت نداشتم. 😍
پیشنهاد مطالعه به همگی ☺
هنگام بالا و پایین کردن قفسهها،عنوان کتاب جذبم کرد.
نام شهید برایم آشنا نبود.تاکنون مطلبی در مورد ایشان نشنیده بودم.
کتاب از زبان مادر شهید در 8 فصل به قلم خانم شهلا پناهی نگارش شده.
مادری که سختیهای دوران دفاع مقدس را با بندبند وجودش چشیده بود.
آوارگی از خانه و زندگی و پناهنده شدن به شهر دیگر.
مادری که سه فرزند خود را هنگام حضور همسر،در جبهههای جنگ به چنگ و دندان گرفت.تا به وقتش برای نبرد با حرامیان شامی،شیری راهی میدان نبرد کند.
آنچه خیلی توجهم را جلب کرد احترام شدید مادر خانواده نسبت به پدر خانواده و حفظ این اقتدار در نزد فرزندان بود.
شهید حیدر جلیلوند یکی از نیروهای زبده هوافضای سپاه بود.با شروع جنگ سوریه،راهی میدان نبرد شد و سرانجام در خرداد 1396 به شهادت رسید.
کتابی سرشار از احساسات مادر فرزندی .
پ.ن
1.نام کتاب به زبان لری انتخاب شده.
تی به معنای چشم دا به معنای مادر.
نورچشم مادر
2.مزار شهید در استان البرز و همجوار با سنگ یادبود شهید حاج حسن تهرانی مقدم است.