نامادری
در کودکی تا کلمه نامادری را میشنیدم تمام بدنم میلرزید و قصه سیندرلا و سفید برفی برایم تداعی میشد.
نامادریهایی که برای اذیت و آزار فرزندخواندههایشان دست به هر کاری میزدند.
نامادریهایی که برای راحتی فرزندان خود،حاضر به مرگ فرزندخواندههایشان میشدند.
اما در قصههای کودکی ام جای یک نامادری خالی بود.
نامادری که نه تنها فرزندان خود را به فرزندخواندههایش ترجیح نمیداد.بلکه به خاطر راحتی و آرامش فرزندخواندههایش،راضی به سختی فرزندانش می شد.
نامادری که برای رفع ناراحتی فرزندخواندههایش،از اسم خودش هم گذشت.
نامادری که برای دفاع از پسر هوویش،چهار پسر خود را فدا کرد و در جواب پیک حامل خبر چنین گفت:(ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدایی حسین میشد و او زنده میماند.)
آری فرزندی چون ابوالفضل العباس_علیه السلام_باید در دامان مادری پاک طینت پرورش یافته باشد.که چنان رشادت و شجاعت بینظیری از خود به جای گذارد که تاریخ همانند او را به خود ندیده باشد.
سِمَت مادری برای عباس بن علی_علیه السلام_که پرچمدار صحرای کربلا بود.افتخار بزرگی است که نصیب بانوی شایسته ای همچون ام البنین شده است.