احساس کرد راشد کنارش نشسته است.
سر برگرداند و نگاه کرد.
خودش بود؛راشد!
پیراهن سپید و بسیار تمیزی بر تن داشت.
موهای سیاه و تاب دارش تا پایین گوشهایش میرسید.
راشد گفت:《نبینم این قدر ترسان و نگران باشی!》
وقتی با تو هستم نمیترسم راشد!
راشد دست اشواق را رها کرد.
چند قدم جلو رفت.
با انگشت به آسمان اشاره کرد:《 باید او را پیدا کنی اشواق !》
در میان شعاعهای نورانی خورشید دری نمایان شد؛دری که از چوب نخل ساخته شده بود.
نور تندی از پشت در میتابید؛نوری که بر روشنایی خورشید غلبه داشت.
اشواق جلوتر رفت و کنار راشد ایستاد.
راشد برگشت و در چشمهای اشواق خیره شد:《 پیدایش کن اشواق !》
به امید دیدار داستان زنی که به تازگی همسر خود را از دست داده است و به خاطر تعصبات قومی مجبور میشود به همراه دخترکان و نوزادی در شکم شبانه قبیله را ترک کند.
قصد رفتن به شهر مادری خود را دارد.
در میانه راه متوجه میشود.پدر شوهرش چند نفر را برای پیدا کردن آنها،راهی شهر مادری اش کرده است.
اشواق مجبور به تغییر مسیر می شود.
به شهری پا میگذارد که باعث کشف رازی میشود.که همسرش او را به یافتن آن ترغیب میکرد.
شهری که سرنوشت او و فرزندانش را به کلی تغییر میدهد.
کتاب در سه فصل به قلم *مریم شریف رضویان* نگاشته شده است.
نویسنده خیلی ماهرانه چندین ماجرا را به هم مرتبط میکند.
طوری که با فهمیدن و حل کردن یکی،درگیر ماجرای دیگر میشوید.
این ماجراهای پی در پی،کنجکاوی خواننده را به دنبال دارد.
طوری که برای کشف ماجراها امکان زمین گذاشتن کتاب را ندارید.😉
چند روز با خودم کلنجار رفتم که بلاخره چطوری بروم بنیاد !
از مادر خجالت می کشیدم. راستش رودربایستی داشتم. رویم نمی شد در این باره حرفی بزنم. چندمرتبه کنار مادر نشستم تا قضیه را بگویم؛ ولی حرف دیگری پیش آمد .
لیلی منم خاطرات راضیه فدایی همسر جانباز شهید مهدی سورچی به قلم مریم عرفانیان در 180 صفحه نگارش شده.
چندین کتاب درمورد،ازدواج بانوان با جانبازان از جمله؛منوچهر مُدق،چشم روشنی را قبلا مطالعه کرده بودم.
آنچه در این کتاب برایم جالب بود.اقدام خانم فدایی و رفتن به بنیاد شهید برای یافتن فرد مورد نظر با درصد جانبازی بالا بود.
هرچه تلاش کردم.نتوانستم لحظهای خودم را جای ایشان تصور کنم.
وقف آرامش و آسایش زندگی خود به خاطر دیگری
مهمان مامان روایت زندگی شهید مسعود آخوندی دانشجوی نخبه اصفهانی است.
روایتهایی از زبان خانواده،دوستان و خود شهید بزرگوار،که به قلم خانم نسیبه استکی نگارش شده است.
روایتهایی از مادری که وابسته تک پسر و دردانهاش بود.ولی این وابستگی مانع رفتن فرزند به میدان جنگ و جبهه نشد.
قسمتی از آخرین نامه شهید به مادرشان؛
مادر!حلالم کنید و رهرو راه من باشید. میدانم بیشتر فشارها را از این به بعد باید تحمل کنید.که شاید بعضیها بگویند شما تحملش را ندارید.
مادر!اشکان پرمهرت را برای همه کس مریز،بگذار آنها که راه ما را نمیشناسند و درک نمیکنند چشمانت را خونین از اشک نبینند.
مادرم!مگذار آنها که معنای عشق و محبت و صفای دل را نفهمیدهاند،به حال رفتن من و دردهای دل تو ندای نُچ نُچ سردهند و هرچه که درد داری و هرچه که خون دل داری،برای همه کس مگو و مریز.
مادر!تو خوب میدانی رفتنم عاشقانه بود. شاید مشکلات این راه را خوب میدانستم؛اما هرگز از حرکت باز نایستادم.
شهادت
1365/10/20
زنان تمدن ساز و آیندهساز هستند.
وقتی این سخن را میشنویم.حس میکنیم کلیشهای و شعاری است.ولی کافیست برای کشف واقعیت کمی ریزبینانه به آن نگاه کنیم.
آینده به دست فرزندان ماست.این فرزندان توسط چه کسی تربیت میشوند؟
پدر؟ مادر؟ مدرسه؟ رسانه؟
نمیتوان منکر نقش این موارد در تربیت فرزند شد.ولی نقش مهم و اساسی تربیت از آن مادر است.
همانگونه که رهبر انقلاب (مدظله العالی) به آن اشاره میکنند؛
(شما اگر بچهی خودتان را در خانه تربیت نکردید،یا اگر بچه نیاوردید،یا اگر تارهای فوقالعاده ظریف عواطف او را با سرانگشتان خودتان باز نکردید تا دچار عقدهی [عاطفی] نشود،هیچ کس دیگر نمی تواند این کار را بکند؛نه پدرش، و نه به طریق اولی دیگران؛ فقط کار مادر است.)۱۳۹۰/۱۰/۱۴
در روایات مختلف اشاره شده قبل از به دنیا آمدن فرزند باید به فکر تربیت او بود.این کار با انتخاب همسر مناسب محقق میشود.
روایاتی که دوران بارداری،شیردهی و… را مورد توجه قرار میدهد.
همه و همه تاکید بر نقش مادر در تربیت و رشد فرزند دارد.
در سیره علما و بزرگمردان میتوان نقش مهم مادر را،در تربیت و پرورش آنها یافت.
سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی که دنیا را دگرگون کرده است.وقتی به مادر و نقش مادری میرسند،بیان می کنند؛(هرچه دارم از مادرم دارم.)
به جرات میتوان گفت:زن در تربیت فرزند،خانواده و حتی همسر نقش مهم و اساسی دارد.
حضرت آیت الله خامنه ای:
(در مورد مادریِ نقش زن،نقش حقّ حیات است…جان انسانها در مشت مادرها است؛مادرها به فرزند حقّ حیات دارند. محبّتی که خدای متعال در دل مادر نسبت به فرزند قرار داده،یک چیز بینظیر است؛ یعنی اصلاً هیچ عشقی از این نوع نیست، به این کیفیّت نیست که آن را قرار داده. صاحب حقّ حیات است،بعد ادامهی نسل؛ مادرها مایهی ادامهی نسلند،یعنی نسل بشر با «مادری» است که ادامه پیدا میکند.)۱۴۰۱/۱۰/۱۴
طوری زیر پتو مچاله شده بودم که از کمترین نفوذ سرما در امان باشم.
با صدای تلفن کمی هوشیار شدم.
مادرم بهت زده با شخص پشت تلفن صحبت می کرد.سعی داشت او را قانع کند که اشتباه می کند.
باشنیدن اسمم کمی از حوزه استحفاظی خود بیرون آمده بودم.که مادر تیر آخر را زد:
فاطمه!بیا ببین راست میگن حاج قاسم شهید شده!!
با شنیدن این حرف مثل برق گرفته ها پریدم و سریع زدم شبکه خبر.
متاسفانه راست ترین خبر عمرم را شنیدم؛
سردار سلیمانی آسمانی شد. 😔
هم گیج خواب بودم هم گیج خبری که شنیدم.
هم بغض داشتم هم نمی توانستم گریه کنم.
دیشب با مطالعه کتاب ” من محافظ حاج قاسمم ” متوجه شدم حال بعضی ها از ما بدتر بود.کسانی که علاوه بر سردار،یکی از اعضای خانواده خود را از دست داده بودند.
نقل از زبان همسر شهید وحید زمانی نیا:
با صدای گریه مادرم از خواب بیدار شدم.تلویزیون روبه روی من روشن بود.تیتر بزرگی که میگفت:سردار سلیمانی آسمانی شد.
هاج و واج به اطراف نگاه می کردم. فقط خدا را صدا می زدم که همه اینها اشتباه باشد.