خاطرات خادمی شهدا
قسمت هشتم
ساعت ۸ صبح بعد از بدرقه زائرین،جلسه توجیهی داشتیم.
خانم عباسی معاون کمیته خادمین و خانم حیدری مسئول گروه،شروع به صحبت کردند.از کرامات شهدا و دعوت خودشان برای خادمی،صحبتهای دلنشینی داشتند.
بعد از آن نوبت به توجیه وظایف و مسئولیتها رسید.
به لطف شهدا،مسئول امور فرهنگی شدم.که شامل بدرقه و استقبال از زائرین،تزئین اتوبوسها و چایخانه بود.
قرار شد یک روز در میان،وقتی اتاقها از زائرین خالی میشود.دو نفری یک اتاق را جارو و مرتب کنیم.
هر روز ۴ نفر مسئول شستن توالتها بودند و این وظیفه خطیر گردشی بود و کسی از آن معافیت نداشت.🥴
روز اول با ساکتترین دختر گروه راهی نظافت اتاق ۱۷ شدم.مرضیه دختر خوب و خیلی کم حرفی بود.از قضا ایشان همگروهی من،برای کمک به امور فرهنگی بود و مسئول چایخانه شد.
بعد از نظافت اتاق حسابی خسته شدیم.ولی وقتی به اتاق نگاه میکردیم لذت بردیم.
شب زائرین جدید تشریف میآوردند و مسئول ما را به خادمین قبلی جهت توجیه معرفی کردند.
مسئول فرهنگی،اتاق و وسایل را به من نشان و طرز تزئین اتوبوس را برایم شرح داد.
اتاق فرهنگی،با موکت۱۲متری قهوهای رنگ فرش شده بود. لکههایی از آثار چایی ریخته شده و چسب قطرهای روی آن خودنمایی می کرد.دورتادور اتاق را جعبههایی،سرریز از بنر و وسایل مختلف اشغال کرده بود.
ادامه دارد…