خاطرات خادمی شهدا
قسمت اول
بعد از دوسال که به دلیل کرونا ، توفیق شرکت در مراسم اعتکاف را نداشتم.
امسال برای اعتکاف ثبت نام کرده و از طرف حوزه بسیج مسئول ثبت نام شدم.
دم به دقیقه تلفنم زنگ میخورد و من شرایط ثبت نام را توضیح می دادم.
دراز کشیده بودم که تلفنم زنگ خورد.
شماره ناشناس بود. حدس زدم که برای اعتکاف زنگ زده. بی حوصله تماس را وصل کردم.
*بله بفرمایید.
+ خانم طهماسبی از کمیته خادمین شهدا تماس گرفتم.
سریع نیم خیز شده، گلویی صاف کرده و گفتم:
* بله در خدمتم.
+ شما در مصاحبه پذیرفته شده اید.
آیا تمایل به خدمت در اردوگاه شهید باکری را دارید؟
* سریع جواب دادم بله.
صدای خنده را پشت تلفن شنیدم.
+ ما ۱۰ بهمن حرکت داریم و به مدت ۱۰ روز باید منطقه باشید.
با این حرف پنچرشده ، با تن صدای پایین گفتم: این زمان شرایط حضور ندارم و قرار است به اعتکاف بروم.
برایم آرزوی موفقیت کرد و تماس قطع شد.
دوباره دراز کشیده و با خود گفتم: شانس ندارم. حالا که اینجا قبول شدم.همزمان با اعتکاف شد.
ادامه دارد…