20 خرداد 1402
به_قلم_خودم آخرین شبی که برنامه مهد کودک داشتیم، موقع ثبت نام، با دختر و پسری مواجه شدم، که اسم و فامیل شان به همراه شماره تماس روی یک تکه کاغذ مچاله، نوشته شده بود. وقتی به میز ثبت نام رسیدند ، برگه را روبه روی صورتم گرفتند. زمانی که اسمشان را پرسیدم ،… بیشتر »
3 نظر
16 خرداد 1402
وقتی آنکس که دوستش داریم بیمار می شود، می گوییم امتحان الهی است. و هنگامی که بیمار شود، شخصی که دوستش نداریم می گوییم عقوبت الهی…! وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتی می شود می گوییم از بس که خوب بود. و هنگامی که به مصیبتی دچار شود شخصی که دوستش… بیشتر »
14 خرداد 1402
به_قلم_خودم #روایت_زن_مسلمان همیشه از اسم مهد فراری بودم و ترجیح می دادم ، مدت زمانی که برای خدمت مشرف میشوم ، در مراسم حضور داشته باشم ، تا با یک تیر دو نشان بزنم. هم خدمت به زائرین آستان ، هم استفاده از فضای معنوی مراسم. امروز بعد… بیشتر »
08 خرداد 1402
#عطر_رضوی #به_قلم_خودم سالی که سریال پایتخت پخش می شد ،گویی یک سکانس از اولین سفر ما بود. نوروز سال 83 خانواده پدری من ، که تقریبا خانواده شلوغی هستند ، با کامیون نارنجی رنگ پدرم راهی مشهد شدیم. پشت کامیون چادر کشی و برق کشی شد. یک تلویزیون کوچک برای… بیشتر »